دلنوشته های من
جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من
 
 
چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:, :: 19:44 ::  نويسنده : تارا

بنظرتون امشب فوتبال چی میشه؟؟؟؟؟؟

میتونیم بدور بعد صعود کنیم؟؟؟؟



سه شنبه 3 تير 1393برچسب:, :: 1:3 ::  نويسنده : تارا

اولا اینکه به درسای خودتون بخندین نه به درسای من....

دوما نداره....خوب ما پارسال این آز رو داشتیم...سر آزمایشگاه استاد داشت درمورد کارتون های خارجکی حرف میزد که چقدر روی اصول علمی میسازنشون.مثلا در مورد فیلم -درجستجوی نمو-حرف زد و بعد ازمون پرسید کیا این فیلم رو ندیدن؟؟؟؟

2تا از بچه های کلاس گفتن که ندیدن فیلم رو....استاد برگشت و خیلی جدی گفت:نفری2 نمره از نمره پایان ترمتون کم میکنم.....این باعث شد که من این دفعه با دقت بیشتری فیلم رو ببینم...



دو شنبه 2 تير 1393برچسب:, :: 1:25 ::  نويسنده : تارا

خوب یک ساعتی هست که میخواستم بشینم و مطلب بگذارم.اما شرمنده روم به دیوار خون دماغ عجیب غریبه نمیذاشت بشینم چیزی بنویسم...

امشب عقد دختر عموم بود و مامان بابام رفتن اونجا و هنوز برنگشتن واسه همون من تا الان با آسایش و آرامش خاطر نشستم پای لپ تاپم:)))

ان شاءا... که خوشبخت بشن...



پنج شنبه 29 خرداد 1393برچسب:, :: 1:31 ::  نويسنده : تارا

سلام.

یه سوژه دیگه پیدا شد برا خندیدن....شنیدین...؟؟؟گروه تکفیری داعش گفتن بعد عراق نوبت ایران و مشهده که با خاک یکسانش کنیم!!!!!

خوب من سرشب خوشعال شدم و گفتم بالاخره یک جنگی قراره شروع بشه من میرم به جنگ وسپس 

به آرزوم میرسم و شهید میشم ان شاءا... شهادت قسمت همه مون....=نه واقعا اینا یه مقداری خنگن نه؟؟؟-

هروقت خواستین برام دعا کنید-دعای خوب-دعاکنید شهید بشم....مردن خالی بدردم نمیخوره....



سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:, :: 20:23 ::  نويسنده : تارا

آخی....ای جونم.....مامان و بابام با خواهرم و شوهرش و خواهرشوهرش و مادرشوهرش-اوه شدن یه لشکر گنده-رفتن خرید برا نی نی کوچولو که هنوز اسم نداره!!!!قراره تخت براش بگیرن و پتو و لوازم خواب...من یه پتو پسندیدم برا نی نی مون که عکس باب اسفنجی داشت و خیلی خوشگل بود...

شهریور دنیا میاد بسلامتی.جیگر خاله دختره.اما سر اسم به توافق نرسیدن.میترسم نی نی دنیا بیاد یکساله بشه همینجوری بی اسم بمونه.من میگم:رضوانه،طراوت،ترنم،نسیم.بابام:ریحانه.بابای نی نی:پریوش.عمه نی نی:یسنا.مامان بزرگ نی نی:ملیکا....خلاصه هر کسی یه چیزی میگه....

اگه اسم شیک سراغ دارین بگین تا کمکی به این خانواده درمانده در اسم کرده باشین....

دلم میخواد زود نی نی دنیا بیاد...



سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:, :: 11:24 ::  نويسنده : تارا

امروز یعنی اول صبح یک کمی بیکار بودم نشستم شبکه پویا نگاه کردم-چپ چپ نگام نکنید دیگه منم دل دارم دیگه-فیلم میتی کمون رو گذاشته بودن.آخی.....فیلم رو دیدم انقده ذوق زده شدم....وارد دوره کودکیم شدم دوباره...



سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:, :: 10:51 ::  نويسنده : تارا

خوب طبق معمول همیشه-اواسط شیمی درمانیم-بازم کمبود پلاکت پیدا کردم و از اواخر هفته قبل -روم به دیوار گلاب به روتون.یا برعکسش!!!!فرق نمیکنه!!!-خون دماغ میشدم.پیش متخصص داخلی رفتم.برام CBCنوشت بعد دیدن نتیجه اش گفت:پلاکتت انقد پایین نیست که تزریق پلاکت برات بنویسم و منو فرستاد پیش متخصص گوش و حلق و بینی.اونم چند تا قطره داد....

یکی دو روز گذشت اما خون دماغم بهتر نشد که هیچ....بدتر هم شد.یکشنبه شب وقت خواب حالم بسیار نامساعد شد....مامانم اومد اتاق من خوابید.تازه خوابم برده بود که مامان بیدارم کرد و گفت یه لحظه بنشین.وقتی نشستم دیگه بایخ وآب سرد و.... نمیشد جلو خونریزی رو گرفت...مامان سریع مانتو و روسریمو آورد و آماده شدیم برا رفتن به اورژانس ساعت2 نیمه شب...

همینکه پام رسید به بیمارستان خونریزیم خوب شد!!!!ازم آزمایش گرفتن برا پلاکت گه مسئول آزمایشگاه نتونست رگ پیدا کنه منو فرستاد پیش پرستارهای اورژانس.خلاصه سر 6-7ساعت اورژانس موندنم 8جای بدنم رو سوراخ سوراخ کردن تا رگ بدست بیارن.من که ازشون راضی نیستم.یعنی الان تمام رگ های دست و پام سوراخ و کبوده....

ولی با تزریق6واحد پلاکت خون دماغم خیلی کمتر شده...



شنبه 24 خرداد 1393برچسب:, :: 19:18 ::  نويسنده : تارا

خواهرم حدود یه هفته است خونه نیست.اول رفته بود تهران.برای کارای فارغ التحصیلی ارشدش.و بعدش هم بهشهر،قائمشهر،رستم کلادقیقا نمیدونم کجا!!!!خونه دوست دوره کارشناسیش دیگه!!!

امشب هم در راه برگشته به خونه و خوشعالی من به خاطر اینه که بیشتر از یک ماهه خیلی خیلی دلم مربای تمشک میخواست اما خوب این ورا که تمشک نداره که مربا کنم....مامان سپیده(دوست خواهرم) براش مربای تمشک گذاشته با رب انار که بیاره خونه....آخ جون...

و اصلا به مغزتون راه ندین که من چقدر شکمو ام ها!!!



شنبه 24 خرداد 1393برچسب:, :: 18:52 ::  نويسنده : تارا

خوب.داستان4-5سال قبله...من رشته کشاورزی دوست نداشتم و سر کلاساش به زور می نشستم.جزوه خیلی از درسها رو نمینوشتم و کلا کلاسامو با شیطنت به آخر میرسوندم....

این مال زمان خیلی سرخوشیم بود...حالا تصور کنید آخر ترمم رو که تودستم 7-8برگه جزوه بیشتر نیست....بخصوص یه درسی مثل زراعت که استادم خیلی خیلی رو درس خوندن من حساب میکرد(آخه هم نمره کلاسی هام عالی بود و هم استعدادم تو این درس).

روز قبل امتحان کمدم رو داغون کردم از ریخت و پاش ولی هیچ چی جزوه پیدا نکردم!!!!طبق عادت هرهفته که استاد میومد خوابگاه و من و بتول وبچه ها میرفتیم پیششون بازم رفتیم...از امتحان که پرسیدیم به من گفتن:تارا توکه حتما نمره ات بالای19 میشه و انتظار20 رو هم ازت دارم....خنده ام گرفته بود سرم رو انداختم پایین و گفتم:من گه اصلا جزوه ندارم که بخونم!!!!خانم دکتر:واقعا؟؟؟؟راست میگی؟؟؟

من:آره....! استادم:جزوه های من کامل کامل نیست اما من امشب تا صبح بیدارم همین جا تو اتاق من بمون و جزوه ها رو بخون...(قیافه من شاد و شنگول...).

بتول:نه استاد تارا اذیتتون نمیکنه.من جزوه ام کلاسوریه و از هم باز میشه و با تارا ردوبدل میکنیم برگه هارو(قیافه من:((((   ).

از اتاق خواب استاد که اومدیم بیرون کلی به بتول چپ چپ نگاه کردم ولی رفتیم طبقه مون و شروع کردیم به خوندن جزوه ها تا وقت نماز صبح...

ولی عجب امتحان خوبی بود ها....من نمره ام شد19/25.



جمعه 23 خرداد 1393برچسب:, :: 10:24 ::  نويسنده : تارا

دلم میخواد دوباره تلاش کنم....میخوام ببینم در صورت خوندن کتابها و جزوه های کاردانیم چه رتبه ای میارم...چندمرده حلاجم...چقدر میتونم به خودم اطمینان داشته باشم.منی که تو دوره کاردانی همه بهم میگفتن خوبه که کنکور کاردانی به کارشناسی شرکت نکردی وگرنه یک رقیب جدی بودی برا ما....

 



درباره وبلاگ


پاییز رو دوست دارم بخاطر همه ی زیبایی هاش.... شایدم یه جنبه از دوست داشتن پاییز به این خاطره که الان زدگیم پاییزیه.....نمیدونم دوباره بهار به زندگیم سرمیزنه یا نه.....
رتبه کنکورم....
زخم باسنم... نیومدنم اینجا.... عید فطر دیروز و امروزم... ماه عسل دیشب دیشب مهمونی
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های من و آدرس delneveshteha92.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان